Wednesday 17 April 2013



روزگاری رنگها جسارت خویش را نباخته بودند و آسمان این شهر هویتش را از زلالی آبی‌ِ آب می‌گرفت.
امروز رنگهایمان غلطیده در رخوت رکود،
مات و ناهمگون
آمیخته ای ناشناخته از بیرنگیست پیچیده بر سردی تنهایمان.

امروز طیفهای رنگباخته نور در آمیزشی آلوده به سیاهی،
 نمود روشنی از تباهی‌های ما را به نمایش میگذارند.
شهر روشن نورها،
در بیگانگی‌ من و تو به خاموشی گراییده.

________________
October 21, 2012

1 comment:

  1. شهر خالیست زعشّق و بود کزطرفی- مردی از خویش برون آیدو کاری بکند! نازنین آفاق تفعّلی برایت در دیوان خواجه حافظ زدم و این شاه کلید ابیات برایتان آمد. همواره تندرست و پیروز باشید

    ReplyDelete