Wednesday 17 April 2013


پرم از شبپره مرده در دست تگرگ
هیجان ضربان زندگی‌ در دل‌ مرگ

پرم از حرف نگفته، شعر‌های خفته
داغ اشکی نچکیده، عشق هایی مرده

پرم از یاخته‌های خاطرات رفته
طرح‌هایی‌ نکشیده، دفتری سر رفته

پرم از ترس عبور پیچکی از دل‌ خاک
بغض‌هایی‌ ترکیده سر زده تا افلاک

پرم از نیستی‌ و هضم شده در بودن
التیامِ دردِ زخمی که ندیده سوزن

پرم از جاده‌هایی‌ که همه پر پیچند
راهشان بسته بمن، تا به جنون میپیچند 
______________

۱۲.۰۴.۲۰۱۳ 

No comments:

Post a Comment